فراموشت كنم !
وقتی كه تركم می كردی ؛
گفتی كه از یاد ببرم ؛ هر آن چه بین مان بود
………
و من نیز اسمت را
بر در و دیوار نوشتم
تا خاطرم باشد كه باید …
فراموشت كنم !
دلى که اندوه دارد نیاز به شانه دارد نه نصیحت... کاش همه این را مى فهمیدند….!
وقتی كه تركم می كردی ؛
گفتی كه از یاد ببرم ؛ هر آن چه بین مان بود
………
و من نیز اسمت را
بر در و دیوار نوشتم
تا خاطرم باشد كه باید …
فراموشت كنم !
باد
به نوازش گیسوان من بیا
و فریاد مرا با خود ببر
بی وفا یان را به تو سپرده ام
آنان که در دل خود سنگ رو یانده بودند
و تنهایی را به من آموختند
و آنان که خود از سنگ بودند
و آتش را در دل من بر افروختند
کاش می دانستی، من سکوتم حرف است،
حرف هایم حرف است،
خنده هایم، خنده هایم حرف است.
کاش می دانستی،
می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم.
کاش می دانستی، کاش می فهمیدی،
کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند،
یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند.
من کمی زودتر از خیلی دیر،
مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد.
تو نترس، سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد.
کاش می دانستی،
چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت،
در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست.
تازه خواهی فهمید، مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست.
باز هم شب آماده
شب لباس سیاهه خود را به تن کرده
سیاه تر از همیشه
همه خوابند
ولی چشمهای من خواب را نمیخواهند
من از شب هراسانم
ستاره ای دیگر نیست
مهتاب هم بخواب رفته
من بیدار به انتظار مهتاب
شبی مهتاب خواهد آمد
باز هم انتظار
چند سال از این انتظار میگذرد؟
ده، بیست، سی،……
یه دروغ ساده......
شب مهتابه و چشام بازم از یاد تو خیسه
دیگه عادت شده با بغض واسه تو مینویسه
کاش می فهمیدی که قلبم خونه آرزوهات بود
یه نفس تنها نبودی همیشه دلم باهات بود...
آسمون و ماه نقرش با یه عالمه ستاره
شاهدن که این بریدن دیگه برگشتی نداره
رفتی بی اونکه بدونی دل من مال خودت بود
حال بغضای شبونم به خدا حال خودت بود
سهم چشای تو بودن توی دنیا هرچی داشتم
واسه ی خاطر نازت جونمو گرو گذاشتم
یه دروغ ساده اما قصه ما رو بهم زد
سرنشتمونو آخر با جدا کردن رقم زد
تو پشیمون شدی و من حالا صندوقچه دردم
سخته اما باورش کن من دیگه بر نمیگردم
اما یادت باشه حرفا مث گوله های برفن
خیلیا قربونی های بی گناه چندتا حرفن
تو ترانه های شرجیم میدرخشی تو همیشه
اما من هر کاری کردم که نبخشمت نمیشه